یکی از اون سه تا کتابی که از کتابفروشی جمعه قرض کردم رو شروع کردم. 

همه می میرند، سیمون دوبوار

اما در زمان بیکرانه هیچ کاری نمی ماند که ارزش آغازیدن،کوشیدن و به پایان رسانیدن را داشته باشد. زمان که هر لحظه اش برای انسان های میرا، ارزشی یگانه دارد، برای فوسکا خط پایان ناپذیری می شود که او در امتدادش سرگردان و یله است.همه ی آنچه جست و جو می کرده، پوچ و تباه می شود. انسان هایی که دوست می دارد می میرند و خاک می شوند 
و مرگ عزیز. مرگی که زیبایی گل ها از اوست، شیرینی جوانی از اوست، مرگی که به کار و کردار انسان، به سخاوت و بی باکی و جانفشانی و از خود گذشتگی او معنی می دهد، مرگی که همه ی ارزش زندگی بسته به اوست، از فوسکا می گریزد.

+ به علاوه ی چای به لیمو و گل محمدی و شیرینی

+ عین اغلب اوقات در زیرزمین، با نمای ریزش برف از پنجره!


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فونت های فارسی و انگلیسی JUSTICE VIRTUAL UNIVERSITY vps-poster1 babak126 بورس تهیه و‌توزیع قطعات لوازم یدکی خودروهای سواری Sherman پشمک بانو نمونه سوالات روبان دوزی فنی حرفه ای {امتحانات}